جزوه روانشناسی شناختی (دکتر حسین زارع و دکتر علی اکبر شریفی)
در این فصل میخواهیم با مباحث خلاصه جزوه روانشناسی شناختی PDF دکتر حسین زارع آشنا شویم. پس از مطالعه این فصل، امیدواریم که بتوانید به موارد زیر مسلط شوید:
- تعریف روانشناسی شناختی را توضیح دهید.
- شناخت را تعریف کنید و اهمیت آن را بررسی کنید.
- عوامل شکلگیری روانشناسی شناختی جدید را تشریح نمایید.
- رویکردهای نظری در مطالعه شناخت انسان را مطرح کنید.
- روشهای بررسی در علوم شناختی را شرح دهید.
- کاربردهای روانشناسی شناختی را توضیح دهید و اهمیت آن را بررسی کنید.
فایل pdf خلاصه روانشناسی شناختی – دکتر زارع
درک علمی ذهن انسان یکی از بزرگترین چالشهای فکری در دورههای مختلف تاریخ و همچنین در عصر حاضر است. پیچیدگی بدیع و جذابیت توانایی ذهنی انسان، آن را یکی از جذابترین و شگرفترین اسرار علمی جهان میکند. به دلیل وابستگی حیات انسان و جامعه به کارکردهای مغزی او، شناخت ما از این کارکردها و ذهن میتواند تأثیر بسزایی بر همه ابعاد حیات انسان داشته باشد. علوم مختلف از جمله روانشناسی شناختی، علوم عصبی، فلسفه ذهن، زبانشناسی، انسانشناسی، علوم رایانه و هوش مصنوعی به بررسی این پدیده میپردازند و نقش و تأثیر آن را در فعالیتهای ذهنی مانند تفکر و طبقهبندی مورد بررسی قرار میدهند.
روانشناسی شناختی به بررسی علمی فرایندهای ذهنی مانند توجه، تمرکز، ادراک، حافظه، بازشناسی، تصویرسازی ذهنی، هوش مصنوعی، آفرینش، حل مسئله، تصمیمگیری، تفکر و زبان میپردازد. این رشته بررسی میکند که چگونه انسانها اطلاعات را از حواس مختلف دریافت کرده و درک میکنند، چگونه حافظه آنها کار میکند، و چگونه از اطلاعات استفاده میکنند. تمرکز اصلی روانشناسی شناختی بر روی شناخت است. هرچند برخی پژوهشگران به درگیر شناخت پایه و شناخت عالی (تفکر) میپردازند، اما در کل از نظر آنها، فرایندهایی مانند پردازش اطلاعات و یادآوری، تفکر و دانش به شناخت مرتبط هستند.
روانشناسی شناختی، همانند دیگر گرایشهای روانشناسی، نشأت گذاری خاصی نداشته است.
در نوشتههای فیلسوفان بزرگ همچون افلاطون و ارسطو، به فرایندهای شناختی اشاره شده است.
خلاصه روانشناسی شناختی
این نشان میدهد که تفکر در مورد فرایندهای ذهنی از گذشتههای دور وجود داشته است و نمیتوان زمان دقیقی برای ظهور این تفکر تعیین کرد.
با ایجاد مکتب ساختارگرایی و کارکردگرایی که به مطالعه ذهن میپرداخت، اولین گامهای شکلگیری روانشناسی شناختی گذاشته شد.
از زمان تأسیس روانشناسی به عنوان یک علم توسط ويلهم وونت در سال 1879 و پیروزی مکتب ساختارگرایی توسط ادوارد تیچنر، بر مطالعه دهن و هوشیاری تأکید زیادی شد. رونت و نیچر به دلیل تأکید بر فرایندهای ذهنی، جزء اولین پژوهشگرانی بودند که در حوزه روانشناسی شناختی فعالیت میکردند.
به عنوان مثال، ساختارگرایان با استفاده از روش دروننگری، تلاش میکردند تا ساختار ذهن و ادراکات آن را با تجزیه به اجزای تشکیلدهنده آن بررسی کنند، در حالیکه کارکردگرایان بیشتر بر روی عناصر هوشیاری و کارکردهای ذهن تمرکز داشتند.



